وضعیت موجود و دیدگاه ما (پی دی اف مرام نامه )
افغانستان کنونی در درازای هستی خویش با داشتن جایگاه ویژۀ جغرافیایی، سرگذشت شگفتآوری داشته که به همین سبب گذرگاه کاروانهای بازرگانی، میدان درگیری جهان گشایان و استعمارگران، سنگرگاه رزم آوران و جایگاه بالندهگی اندیشه و فرهنگ بوده/ است. درگیریهای پیاپی ارتشهای ویرانگر، جنگهای دامنهدار و خونبار، پایداری و جانبازی مردم در برابراشغال بیگانهگان، ویرانی روستاها، شهرها و تاراج داشتههای ارزشمند ملی، عامل گسست تاریخی-فرهنگی و بازدارندۀ رشد منظم ساختارها و نهادهای سالم اجتماعی در کشور، پنداشته میشود ب.
این کشور در دوران بازی بزرگ قدیم، شاهد ازهم گسیختهگی اجتماعی-فرهنگی و ازهم پاشی جغرافیایی طبیعی خویش بود. با کسب استقلال سیاسی نیز؛ بنابر نبود نهادهای کارآمد، اصلاحات و آمال نوگرایی عصر امانی، با ناکامی مواجه شد. افغانستان در نیمۀ پایانی سدۀ بیستم و در شرایط اوج جنگ سرد و هجوم ارتش شوروی سابق، عرصۀ رویارویی دو قدرت برتر جهانی گردید و گروههای وابسته به یاری دو قدرت و وابستهگان منطقهیی آنها، به گسترش آشوب و بحران افزودند. نبود پیش زمینهها و بستر مناسب برای مردمسالاری و هژمونی قدرتهای جهانی و منطقهای، افغانستان را به سوی افراطگرایی مذهبی، آشوب و درگیریهای گروهی و اتنیکی کشاند.
با آنکه در صد سال پسین، کشور ما دارای قوانین اساسی بوده؛ ولی با وجود آن، از نظرمسایل اجتماعی-سیاسی، کشورما در شکلدهی نهادهای کارآمد ملی و ایجاد ساختارهای پاسخگو و مردممحور سیاسی که در آن عدالت انسانمحور دراولویت باشد؛ کوتاهی چشمگیر داشت. پس از شکست حکومت طالبان، فرصتهای بهتری برای تبارز مردمسالاری به میان آمد. با شکل گرفتن نهادها و ایجاد تفکیک قوا بر مبنای قانون اساسی، انتظار جمعی این بود تا مشارکت مردم و سهم آنها برای بر پایی نهادها از طریق رأی آنها خواهد بود. ولی با گذشت زمان، رویکردهای ضد ارزشی و استفادۀ ابزاری از نهادها صدمۀ شدیدی را به اصول و ارزشهایی زد که در آن، هر شهروند دارای یک رأی میباشد.
ناامنی و خشونت ساختاری در گسترۀ جغرافیای کشور، بنابر سلطۀ تفکر بدوی و حمایت عوامل مداخلهگر بیرونی تشدید شد. تداوم درگیریهای طولانی، از یکسو حامیان بینالمللی ما را وادار به بازنگری در حضور آنها و ادامۀ درگیریها کرد و از سوی دیگر بیسرانجامی و پیامدهای ناگوارِ ناشی ازجنگ، بیرونرفت از آن و جستجوی راههای رسیدن به صلح و قطع جنگ را الزامی ساخته است.
واقعیت امر این است که صلح، به هیچ روی با اقدامات ابزاری و هدفهای مقطعی تحقق نمییابد. رسیدن به صلح پایدار، زمانی میسر است که جوانب درگیر یا طرفهای منارعه به این باور برسند که اهداف و آمال شان از طریق ادامۀ درگیری تحقق نمیپذیرد و با تمام وجود، بر آن شوند که صلح کنند. همچنان دولت مدعی مردمسالاری، توانایی بازدارندهگی و مهار درگیری را نیز داشته باشد. صلح باید با عقلانیت و واقعبینی در مقابل تمامیتخواهی و برتریطلبی ایدئولوژیک، پیروز شود و حامیان جهانی و منطقهیی هراسافگنی نیز به ندای مصالحه و آشتی پاسخ حقیقی و مثبت دهند.
اهداف و دورنمای برنامۀ صلح و مذاکرات روشمند و معیاری، میباید حمایت نهادهای سیاسی، جامعۀ مدنی، زنان، جوانان و احزاب سیاسی را با خود داشته باشد. صلح واقعی زمانی تحقق مییابد که همه زمینهها و امکانات منازعه و درگیری مجال بروز نیابند و عدالت برای قربانیان و آسیب دیدهگان مطرح و تفکر بخشایش و مدارا مورد توجه جامعه قرار گیرد. نارساییهای اقتصادی از عمدهترین عوامل عقب ماندهگی همهگیر اجتماعی-سیاسی کشور میباشد. عقیدۀ ما به صلح، به حیث فرمان الهی (و الصلح خیر)به معنی جلوگیری از فاجعۀ بشری، تأمین و توسعۀ حقوق شهروندی به ویژه حقوق زنان است.
صلح باید متضمن حفظ نظام جمهوری اسلامی و دستاوردهای بیست سالۀ آن به شمول احترام به حقوق شهروندان به ویژه زنان باشد. موج تحول هیچگاه روی حقوق زنان در روند صلح سازش نخواهد کرد؛ بلکه با حضور زنان قوی و مبازر در سطح رهبری، اطمینان حاصل خواهد شد که در هر نوع گفتو گو و مذاکره با گروههای جنگی، حقوق زنان از خطوط اساسی و غیر قابل مذاکره و درشت میباشد.
درسالهای پسین دگرگونیهایی در بافت اجتماع کشور رونما گردیده است و لایههای اولی و دومی افغانستان در حال تحول اجتماعی قرار دارد؛ اما این تحول در ساختار سیاسی قدرت تبلور نیافته و جایگاه باز نکرده است. بخش بزرگی از گروهها و اقشار سیاسی اجتماعی که قدرتمندان محلی بودند، موقف و اعتبار پیشین خویش را ندارند ولی ماهیت ساختارهای سیاسی و نظامِ ارباب رعیتی و قبیلهیی دگرگون نشده است.
افغانستان بنابر جایگاه جغرافیای سیاسی خویش، مورد توجه روابط اقتصادی و تجارتی منطقهیی قرار داشته و با رویکرد به همکاری های دورنمایی مبنی براتصال منطقهیی میان کشورهای حوزۀ جنوب آسیا و آسیای مرکزی ، میتواند با اتخاذ سیاست و راهکارهای موثر و عملی، سهم خویش را در همکاریهای منطقهیی و توسعۀ اقتصاد ملی ایفا کند. شرایط زندگی جوانان، زحمت کشان شهر و روستاها، بنابر عدم اشتغال و فقرِ روز افزون، دردآورتر میشود. وابستهگان اقتصاد غیرقانونی و غیر رسمی، جنگجویان، وابستهگان نهاد قدرتِ شبکههای بیرونی، قشر تازهیی از ثروتمندان را به وجود آورده اند. پیامد ناگوار بحران بیش از چهار دهه در کشور ما عبارت اند از: ایدئولوژی زدهگی، ضعف نهادهای آموزشی-تحصیلی، دگردیسگی هویت، انواع خشونت به ویژه خشونت علیه بانوان، تولید و قاچاق مواد مخدر، وابستهگی به بیگانهگان، نفی ارزشهای انسانی که آیین های پسندیده، آزادهگی و ارزشهای معنوی را به زوال و فروکاست سوق داده است.
بیگمان نهتنها که اصل مشارکت سیاسی برای زنان مهم است؛ بلکه یک ضرورت جدی هم هست.تقسیم عادلانۀ قدرت در تمامی عرصههای اجتماعی و سیاسی بین زنان و مردان نه تنها ضامن تحقق عد الت جنسیتی و مردم سالاری همه شمول است، بلکه حق طبیعی و شهروندی هر دو جنس است که سهم برابر در تمامی تصمیمگیریهای سیاسی داشته باشند. گفته میشود حضور زنان بهشکل فردی در عرصۀ سیاست راه حل دوامدار و پایدار برای از میان برداشتن بیعدالتی جنسیتی نیست، مساله امروز ما حضور زنان در عرصۀ سیاستگذاری بهعنوان یکی از دو عنصر تشکیلدهندهی نظام سیاسی و اجتماع انسانی است.
موج تحول افغانستان خواهان این است که با بوجود آمدن صلح همه شمول در کشور تمام حقوق مادی و معنوی افراد جامعه تامین گردد، تا هم عدالت تأمین شود و هم مردمسالاری واقعی و مبتنی بر نتیجه مثبت بهدست بیاید. چون صلح و عدالت دو واژۀ نا گسستنی و دو روی یک سکه اند. این حزب باورمند به تحقق اهدافش که قرارذیل تعریف گردیده، در یک جامعه قانونمند و دموکراتیک بوده و از بهکار بردن شیوههای نامناسب که منافع ملی را در خطر میاندازد جداّ اجتناب خواهد کرد.
اهداف سـیاسـی:
بنیاد دولت مورد نظرحزب ما، مبتنی بر تأمین منافع ملی، وحدت سرزمینی وشکلدهی ملتی دارای ارزشهای مشترک مبتنی بر واقعیتهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و شرایط زیستمحیطی ما میباشد. ساختار دولتی حزب موج تحول در افغانستان، جمهوری پارلمانی بوده، حقوق و آزادیهای شهروندان بر مبنای قانون وحقوق شهروندی تضمین میگردد و در این راستا به تحقق موارد ذیل خواهیم پرداخت:
1-1 اهداف قانونگذاری:
2-1 اهداف نظامی و امنیتی:
3-1 اهداف اداری:
4-1 اهداف قضایی:
دولت موج تحول با داشتن برنامههای مؤثر، جدی وعملی برای بهبود وضعیت حقوقی زنان، قدم بر خواهد داشت. برنامههای عملی و همهشمول ما موارد ذیل خواهد بود:
5-1 خدمات عامه :
هر برنامۀ دولتی خدمات عامه باید اهداف و بودجۀ خاص برای عرضۀ خدمات موثر داشته باشد و در همین مورد تحت ارزیابی قرار گیرد. صحت، معارف، امنیت و مسکن از جمله نیازهای اولیۀ انسانها در یک جامعه است. اما با توجه به آمار بلند کمسوادی و مرگ و میر بلند به ویژه در میان زنان، عرصۀ معارف و عرضه خدمات صحی نیاز به توجه و تمرکز بیشتر دارد.
6-1 اقتصادی:
كوشش بایسته در ایجاد فضای مطمئن برای سرمایهگذاری مؤلد.
برنامههای اقتصادی برای زنان:
- پرداخت قرضههای بدون بهره برای زنان خودسرپرست و کارمند.
- تشویق وحمایت از زنان کارآفرین در عرصههای اقتصادی.
- ایجاد کورسهای آموزشی جهت تولیدات داخلی برای زنان خودسرپرست.
- کاهش %70 میزان مالیات برای زنان کارآفرین و خودکفا.
- حمایت از تولیدات صنایع دستی زنان شامل نیاز سنجی بازار، مشاوره دادن به منظور تولید و فروش بهتر، ایجاد نمایشگاههای فصلی برای عرضۀ صنایع دستی توسط زنان.
- ایجاد نمایشگاههای بین المللی جهت راه یافتن صنایع دستی زنان به بازارهای جهانی.
- وصل تولیدات و تجارتهای کوچک و متوسط زنان از طریق راهکارهای مشورتی که منجر به خودکفایی اقتصادی آنها شود.
- ایجاد اتاق تجارتی زنان در ولایات و وضع سبسایدی برای تجارت زنان که نیاز به دستگیری و حمایت مالی از جانب حکومت را دارند.
7-1 آموزش و پرورش:
8-1 صحت:
9-1 مسکن:
برای رفع نیازمندی های شهروندانی که در نتیجه درگیریها، خانه و امکانات زیست خود را از دست داده اند، این حزب برنامهریزی عمرانی و شهرسازی را فراهم مینماید و برای تهیه آب آشامیدنی صحی و دسترسی به برق و ترانسپورت شهری و محلی برنامههای اجرایی را تحقق میبخشد.
10-1 محیط زیست:
حفاظت از محیط زیست، احتیاج به توجه، به فعالیتهای مختلف انسانی دارد. تولید زباله، آلودهگی هوا و از بین رفتن تنوع زیستی( ناشی از معرفی گونههای مهاجم و گونههای در حال انقراض) بعضی از موارد مرتبط با حفاظت محیط زیست هستند. حفاظت از محیط زیست تحت تأثیر سه فاکتور در همآمیختهاست: قوانین زیستمحیطی، اخلاق و آموزش و پرورش. هرکدام از این سه فاکتور، هم در سطح تصمیمهای بینالمللی و هم در سطح ارزشهای رفتاری و شخصی، بر محیط زیست تأثیر میگذارند. برای اینکه حفاظت از محیط زیست به واقعیت تبدیل شود، مهماست که جوامع، در این زمینهها پیشرفت کرده و تصمیمهای زیستمحیطی را اتخاذ کنند.
آلودهگی محیط زیست، بر کیفیت و چرخۀ طبیعی اثر میگذارد و پیآمدهای زیانباری برای زندهگی انسان، حیوان، گیاه و بناها دارد. در جهان امروز، مسلۀ آلودهگی یکی از مهمترین و حادترین مشکل تمدن انسانی است و نقش انسان در آلودهگی محیط زیست، بسیار چشمگیر است. طبیعت، برای بقای نسل بشر آفریده شدهاست و پیوندی ناگسستی میان انسان و طبیعت و جود دارد. طبیعت، نعمتیاست که خداوند به امانت در اختیار انسان قرار داده و آدمیان در برابر چگونهگی بهره برداری از آن مسوول اند و آلودهگی محیط زیست به زیان انسان و همۀ موجودات تمام میشود.
برای ما، تمام آزادیهای مشروع و قانونی، به شمول آزادی زنان، آزادی فکر و اندیشه، آزادی بیان- مطبوعات، آزادی احزاب، آزادیهای مدنی و آزادی سیاسی در انتخاب و بسا موارد دیگر از مواردی هستند که به آن ارج میگذاریم و برای تحقق این ارزشها تلاش میکنیم.
اهداف مشخص ما در این زمینه شامل موارد زیل است:
2-1 عدالت
ما برای تحقق عدالت اجتماعی مبارزه و تلاش میکنیم. باور ما بر این است که هیچ جامعهیی به رفاه و آسایش نمیرسد، مگر این که در آن جامعه عدالت اجتاعی پیاده شده باشد. ما در زمینۀ عدالت اجتماعی به ایجاد فرصتهای برابر به همه شهروندان کشور اعتقاد داریم. ما به رشد متوازن همۀ بخشهای افغانستان باورداریم و برای این آرمان عدالتخواهانه کار خواهیم کرد. ما مخالف تفکر برتریطلبی و زیادهخواهی هستیم. دولت ما برای تحقق عدالت اجتماعی از هیچ گونه سعی و تلاش دریغ نخواهد کرد. ما برای تمام شهروندان کشور، اعم از زنان و مردان فرصتهای برابر را در همه حوزهها زندگی فراهم خواهیم کرد. بیگمان تقسیم منابع به گونۀ عادلانه بر تحقق عدالت میانجامد. ما در تقسیم عادلانۀ منابع متعهد هستیم. دفاع از حقوق انسان و مطالبه خواستههای مردم از مواردیاست که در ارزش پایۀ عدالت جایگاه خاص دارد.
2-2 سیاست خارجی:
اصول بنیادین سیاست خارجی دولت ما را عدم مداخله، در امور دیگران، احترام به حق حاکمیت دولتها، صلح جویی و پشتیبانی از حق تعیین سرنوشت ملتها وپاسداری از حاکمیت ملی تشکیل میدهد. دولت ما منشور سازمان ملل متحد را تأیید و در گسترش بیشتر آن سعی مینماید.
دولت ما، برای حل منازعات و چالشهای جهانی به زور متوسل نشده و خواستار روابط و مناسبات حسنۀ دوجانبه و چند جانبه، با تمام کشورهای جهان میباشد. جایگاه استراتیژیک افغانستان، نیازمند آناست تا از هر گونه در گیری، منازعه و مداخله در امور داخلی و تمامیت ارضی آن اجتناب به عمل آمده و بیطرفی آن در پیمانها و میثاقهای بینالمللی تضمین گردد. تلاش برای افزایش نقش و تأثیرگذاری مثبت افغانستان در منطقه و بسط روابط همه جانبه و دوستی با كشورهای همسایه و حل اختلافات تاریخی افغانستان با شماری از کشورهای منطقه به صورت اساسی و بنیادین.
جمهوری اسلامی افغانستان بر بنیاد مشترکات دینی، فرهنگی و تاریخی زیادش با کشورهای همسایه باید دارای بهترین روابط باشد، تا صلح، دوستی، همکاری وهمگرایی در منطقه تحقق یابد.
موج تحول باور دارد که یک حکومت مسئول و پاسخگو میتواند تغییرات بنیادی را به میان بیاورد.
و من الله توفیق